دبیر بخش هنرهای تجسمی
https://srmshq.ir/wl4pmf
راههای ادامۀ حیات هـــنر
***
کسی فکرش را نمیکرد کرونا بهسرعت در جهان پخش شود، انسانها را از هم جدا کند، تعدادی را به کام مرگ بکشد، اقتصاد را زمینگیر کند و انسانها را از هر طبقهای با هر موقعیتی ناتوان کند. من که فکر میکنم کرونا دوست طبیعت است. چرا؟ چون طبیعت مدتهاست از دست ما انسانها خسته شده است. تخریب میکنیم، هوا را خودخواهانه آلوده میکنیم، تغییر ژن در گیاهان و حیوانات ایجاد میکنیم، زبالههای تجزیه نشدنی را در طبیعت رها میکنیم، خلاصه رد تخریب طبیعت، توسط انسانهای خودخواه از زمان تشکیل جوامع تاکنون در همه جا دیده میشود. بارها طبیعت به ما ثابت کرده است که قدرتمند است و بهراحتی میتواند ما را از زمین بیرون پرت کند. طبیعت به خودش استراحت داد. وقتیکه آسمان برای مدتی از ترددهای بی شماره هواپیماها راحت شد، درختان و پرندگانی که از بستر اصلی خودشان جدا شده بودند و با ما در شهرها زندگی میکردند برای خودشان در خیابانهای خلوت برقصند و صدای بوق ماشینها و همهمۀ آدمها مزاحم او و پیچش برگهای درختان در وسط خیابان نشود. رودخانهها در مسیرهای اصلیشان جریان داشته باشند تا ملاقاتی با بخشهای متفاوت طبیعت داشته باشد و قرار دوستیشان را ادامه بدهند. سطح دریا از تلاطمهای تحمیلی توسط کشتیها رها شود و خودش بدرخشد.
برای همۀ مردم جهان کرونا بیشتر شبیه یک شوک بود. هیچ آمادگی برای مواجهه با این اتفاق را نداشتیم. بسیاری از برنامهها را لغو کرد، روش زندگی را تغییر داد، فرصتهای جدیدی را برای تجربههای متفاوت پیش روی افراد قرار داد. حال در کنار همه مزیتها و آسیبهایی که این ویروس برای جوامع بشری داشت و هنوز هم ادامه دارد در دنیای هنر چه اتفاقی افتاد؟ هنر که حافظه تصویری تاریخ جهان است با شرایط ایجاد شده چه راهکارهایی را پیش روی هنرمندان و متولیان مراکز قدرتمند فرهنگی و هنری ایران و جهان قرار داد تا بتوانند به حیات خود ادامه دهد؟
مثل همیشه به سراغ تعدادی از هنرمندان هنرهای تجسمی شهر رفتیم تا نظرشان را در در خصوص تأثیر کرونا بدانیم.
- حامد انوشه مدیرمسئول نشر مانوش، که مدتها بهصورت تخصصی در این حوزه فعالیت دارد به بررسی تأثیر کرونا پرداخته است.
- «یادداشتی بر ایام کرونایی و وضعیت ناپایدار حرفه گالریداری و هنر در کرمان» عنوان یادداشت محدثه پورجعفری مدیر گالری سروستان است که به طور اجمالی نگاهی به نکات مثبت و منفی کرونا در فضای گالری داری و هنرهای تجسمی کرده است.
- سیما حبیبی نویسنده همراه و همیشگی هنرهای تجسمی سرمشق مطلب خود با را با عنوان «کرونا واقعیتی خیالی در هنرهای تجسمی» را با سخنی از احمد عربانی شروع میکند و سپس به توفیق اجباری که برای هنرمندان ایجاد شد تا در استودیوهای خود بیشتر فعال شوند و به تولید اثر بپردازند اشاره کرده است.
- بابک کوچکی، نقاش، به سراغ نقاشیهایی رفته است که موضوع بسیاری از این آثار برجسته شیوع بیماریهای واگیرداری شبیه کرونا بوده است.
- «کاش مجبور نبودیم با هنرمان در خانه بمانیم» عنوان یادداشت رحیم بنیاسد آزاد، عکاس میباشد که رویدادهای هنری جدای از اشاره کردن به تأثیر منفی کرونا در شرایط قرنطینگی، تعطیل شدن رویدادهای هنری و فرصتهای ایجاد شده از طریق فضای مجازی مثل دیدن کنسرتهای آنلاین اشاره میکند.
- رضوان کرباسی،بعد از یادداشتی بسیار کوتاه در خصوص ایدهپردازی هنرمندان تجسمی با موضوع کرونا تحت عنوان «در خانه، خلاق بمانیم...»، تعدادی از آثار انتخابی از سوی خودش را پیش روی ما قرار داده است.
https://srmshq.ir/d2rxtq
آسیب کرونا بر صنعت نشـر
***
از بنده درخواست شد تا در باب اینکه کرونا چه آسیبهایی به صنعت نشر زده است مطلبی بنویسم.
در ابتدا باید عرض کنم که این اتفاق طبیعتاً از جهاتی مثبت و از جهاتی دیگر منفی بود. از جنبه مثبت ماجرا شروع میکنم که تا اندازهای از وخامت آن کاسته شود. اگر کسی قصد میکرد تا ذرهای این تهدید را به فرصت تبدیل کند، کما اینکه خیلیها این کار را کردند، با توجه به زمان به دست آمده در قرنطینه به سراغ کتابهایی که از پیش تهیه کرده بود میرفت. همان کتابهایی که احتمالاً در کتابخانه همه ما هست و همواره حسرت به دل آنها را نظاره میکردیم تا روزی فرارسد که تورقی کنیم و بخوانیمشان. این روند شاید باعث شود تا تداومی در مطالعه بیشتر ایجاد کند و فرد در همین حین به حوزههای دیگری نیز علاقمند شود و بعدها جدیتر راهش را ادامه دهد. تمام این عواقب خوب به بهانه در خانه ماندن اجباری حاصل شد.
وجه منفی موقعیت پیش آمده را بهتر است که جداگانه و همزمان از منظر یک ناشر و کتابفروش بیان کنم. در حوزه نشر اتفاق بدی که افتاد ماجرای لغو نمایشگاه کتاب بود.
متأسفانه نمایشگاه کتاب در کشور ما ساز و کار غلطی دارد و گمان کنم که با تمام دنیا تفاوت داشته باشد. در اینجا لازم است کمی توضیح دهم.
برای نمونه در همین نمایشگاه فرانکفورت که هر سال در ماه اکتبر برگزار میشود و تقریباً میشود از آن بهعنوان مهمترین گردهمایی حوزه نشر جهان یاد کرد. قرار بر این است که ناشران شرکتکننده هر آنچه که در طول یک سال و یا بیشتر (مشخصاً در یک سال جاری)، منتشر کردهاند آنجا به نمایش بگذارند و همانطور که از اسمش پیداست آنجا محل نمایش است. هرچند فروش نیز در حاشیه آن انجام میشود و معمولاً یک روز یا دو روز از آن نمایشگاه ده روزه یا دو هفتهای برای عرضه کتاب و ارائه تخفیف در نظر گرفته شده است؛ اما بیشتر در ایام آن پس از نمایش آثار اولویت با چانهزنی بر سر حق کپیرایت، انعقاد قراردادهایی بین ناشران با مؤلفان و مترجمان و سایر پدیدآورندگان، انجام تبادلات فرهنگی که بین کشورهای میزبان و... خواهد بود. در حالی که در کشور عزیزمان این رویداد شکل دیگری دارد. شاید چون ما خیلی مراسم و یا رویدادهای فرهنگی مشخص دیگری نداریم و ناچاراً از این فرصت به یک شکل دیگری استفاده میکنیم. حتی اگر به نمایشگاههای دیگری جز کتاب هم سری بزنید، معمولاً با محلی برای عرضه محصولات جدید مواجه میشوید. این عرضه گاهی به معنای عرضه مادی و در باقی موارد به معنای عرضه معنوی است؛ یعنی مثلاً شما ممکن است محصولی از یک برند را در نمایشگاهی ببینید. در حالت اول شما محصول را از نمایشگاه تهیه میکنید اما در حالت دوم میتوانید همزمان با شناسایی و انتخاب محصول در نمایشگاه، آن را از فروشگاههای معتبر و نمایندگیهای آن برند در سطح شهر یا کشور خریداری کنید و طبیعتاً از تخفیفی هم برخوردار شوید.
متأسفانه این امکان برای نمایشگاه کتاب وجود ندارد و شکاف موقت و تأثیرگذاری میان ناشر و کتابفروش میافتد! اما خب به هر حال از آنجایی که این نمایشگاه یک اتفاق فرهنگی است و مسئولان ما کماکان اصرار دارند که ترویج فرهنگ کتابخوانی را به این رویداد پیوند بزنند با چیزی فراتر از یک نمایشگاه مواجهیم و لغو آن موجب ترک عادتی سالیانه میشود که عواقب زیادی در پی دارد. از دست رفتن همین عادتهای غلط، چون خرید بیحساب کتاب توسط مخاطبان، که در بیشتر موارد حتی بهدرستی هم خوانده نمیشود و به همین واسطه فروش زیاد ناشران که سالی پرفراز و نشیب را به امید همین ده روز پشت سر گذاشتهاند، بسیار ویرانگر است.
ناشران فعالی که تعداد عناوین جدیدی را در طی یک سال و یا کمتر و یا بیشتر آماده کردهاند. از پیشتولید آن که انعقاد قرارداد با مترجم و مؤلف است گرفته تا انجام مقدمات اخذ مجوز و بحث طراحی و ویراستاری و سایر امور نمونهخوانی و غیره تا سایر مسائل پیش از چاپ درگیر و گرفت بودهاند. تازه فایل نهایی که آماده میشود ماجرا شروع شده و باید برایش کاغذ تهیه شود (بهعنوان مهمترین ماده خام) برای خرید کاغذ دولتی باید روالی نسبتاً زمانبر را پشت سر بگذارد؛ و زودتر اقدام کنند تا پس از تأیید اولیه و واریز وجه، حواله کاغذ از انبار صادر شود و ... از آنجایی که ناشران با برنامهریزی اولیه که خیلی پیش از نمایشگاه و خرید کاغذ تنظیم کردهاند، تصمیم میگیرند تا کدام عناوینشان را تجدید چاپ کنند و کدام عناوین را بهعنوان چاپ جدید در نمایشگاه ارائه دهند و به این واسطه حضور مؤثرتری داشته باشند.
این اتفاق همانطور که گفتم با تغییر اولیه زمان برگزاری نمایشگاه در ابتدا (به خاطر ماه رمضان قرار شد که به جای اردیبهشت، فروردین برگزار شود) شوک اندکی وارد کرد؛ و ناشرها با شتاب بیشتری در بهمن و دی شروع به کار کردند. حال بسته به استراتژیشان برخی تجدید چاپیها را آماده کردند و بعد عناوین جدید را و یا بالعکس. باری به همین بهانه تعدادی از این کتابها منتشر شدند و به دلیل تعطیلی طولانی فروردین مجبور شدند تا کتب را پیش از سال آماده کنند؛ اما یکباره با وقوع ماجرای کرونا در اسفندماه و پس از اعلام اولیه تغییر زمان گشایش نمایشگاه به خرداد، اندکی امیدواری به وجود آمد تا تعدادی از ناشران عناوین دیگری را آماده کنند اما متأسفانه از یک جایی به بعد مشخصاً نمایشگاه بهطور کلی لغو شد و این موضوع زیانی بسیار جدی به صنعت نشر کشور وارد کرد...
از بحث ناشرها که فاصله بگیریم در همین راستا یک مقدار موازی و به شکل دیگری کتابفروشها که معمولاً بیتوجه به نمایشگاه روی فروش شب عیدشان خیلی حساب میکردند اما با شیوع روزافزون ویروس کرونا و کمبود نقدینگی در دست مردم، حذف تقریبی سبد کالای فرهنگی و تعطیلی اجباری فروشگاهها و خانهنشینی مردم باعث شد که شور و حال و استقبال مرسومی که برای فروش یک سری از کالاها (بهویژه کتب نفیس، تقویم و سررسیدها و کارتپستالها) برای شب عید به وجود میآمد و بهعنوان عیدی خریده میشد کاملاً فراموش شود؛ و چرخهای وسیع از ناشر و چاپخانهدار گرفته تا مراکز پخش و کتابفروشی را متضرر کند.
در همین حین طرح بهارانه هم که هر سال اسفندماه برگزار میشد لغو شد. با توجه به مجموع این شرایط تعداد اندکی کتاب در فضای مجازی بهصورت آنلاین فروخته شد که به هیچوجه با فروش حضوری در شرایط روحی مناسب مردم در شب عید قابل مقایسه نبود. در این ایام مردم بیشتر تلاش میکردند تا حد امکان مراقبت تندرستیشان باشند، احتیاط کنند و همچنین زیاد خرج نکنند و طبیعتاً اولین چیزی که از سبد خانوار حذف میشود اقلام فرهنگی است. چراکه کالایی غیرضروری است! و هر چه تلاش شود تا اساسی به شمار آید شدنی نیست و این موضوع خود بحث جامعهشناختی و اقتصادی بسیار مفصلی را میطلبد...
در نهایت باید عرض کنم که این مهمان چینی آسیبهای زیادی در پی داشت و متأسفانه در زمان بدی هم شیوع پیدا کرد درست زمان اوج استقبال از کتاب و سایر اقلام فرهنگی! (از اسفند تا اردیبهشت) و حال باید منتظر نشست و دید چه ضرر و زیانی پس از این و در تابستان گرم و بیرونق در پی خود خواهد داشت؛ و همچنین در پاییز این فاجعه به چه شکلی مدیریت خواهد شد و مسئولان و همکاران با چه تدبیری میتوانند این بحران را پشت سر بگذارند...
مدیر گالری سروستان
https://srmshq.ir/cazbry
یادداشتی بر ایام کرونایی و وضعیت ناپایدار حرفه گالریداری و هنر در کرمان
***
بهراستی که گالری هنر و هنر گالریداری چگونه میتواند به ثبات و امنیت شغلی بیندیشد...؟ آنچه به جد و با قطعیت میتوان گفت، ارتباط بسیار ظریف و در عین حال ناگسستنی آن با فرهنگ و رشد مواد بصری جامعه است، حرفهای برای رفع تشنگی روح جامعه در کنار سایر حوزهها و صنوف هنری.
اما در این ایام کرونا چطور؟ کرونا چه تأثیری بر هنر و اختصاصاً این حرفۀ هنر گذاشته است؟
کرونا هرچند از نظر مادی ضرر و زیان بیحسابی به هنر و هنرمندان و اهالی فرهنگ وارد نموده، اما به گمان من جنبههای مثبتی هم از خود نشان داده است فیالمثل آموزش ارتباطات هدفمند از طریق فضای مجازی را جدیتر کرده است کما اینکه بسیاری از هنرمندان و گالریها آرامآرام در حال استفاده صحیح از آن در حوزه کاری خویش هستند.
وجه دیگر آموزشی کرونا، مراعات اصول بهداشت فردی و اجتماعی است که پیشتر در جامعه ما بسیار کمرنگ بود. بهنوعی میتوان گفت کرونا توانسته چهره زندگی را دچار دگردیسی نماید، تغییری که اگر قرار میبود با آموزش و درخواست از مردم اتفاق بیافتد، سالهای متمادی به طول میانجامید و حالا حالاها هم به نتیجه نمیرسید ولی آنچه که این دشمن عزیز ظرف چند ماه انجام داد، بدون اغماض جای تشکر دارد، نکته بسیار مهمی که به ما گوشزد نمود! جمله معروف: «آدمی را دمی»_دریافتیم که لحظهها را باید دریابیم و در مسیر علایق ارزشهای شخصی گامهای مؤثر و محکم برداریم برای بنایی که در هر حوزه برپا میسازیم جوانب متعددی را در نظر بگیریم که «به هر باد و باران نیابد گزند.»
هنر را باید همچون ساکنان پیشین ایرانزمین در اوج آفرید و به ارواح حقیقتجوی انسانها ارائه نمود.
چه در کسوت گالریگردانی یا کسوت هنرمندی آنچه ماندگار خواهد بود، عمق نگاه و فرهنگ هنری ماست که بیواسطه میتواند بر اجتماع، تاریخ و جغرافیای کل عالم تأثیر گذارد.
اگر تاکنون مطلبی در وادی گالریداری در این خاک کریمان اتفاق نیفتاده و سرنوشت یکسان ناپایداری برای همه افراد در این حوزه وجود دارد از نگاه این حقیر به پیش یا پسا کرونا ربطی ندارد، عمیق و هنرمندانه نگاه نشده، هنری خلق نشده که بر دل و جان بنشیند و تشنگان را در طلبش به جستجو وا دارد، اولین شرط هنرمندی و خلق و ارائه و اثر هنرمندانه «عشق متعالی» است که این روزها همچون دُرّ نایاب است به دنبال هنر ناب باشیم تا کرونا هم نتواند خاموشش کند.
بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق
که مست جام غروریم و نام هوشیاریست
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آنکس که از هنر عاریست
https://srmshq.ir/hem65j
«احمد عربانی معتقد است دنیای بعد از کرونا قطعاً با پیش از آن متفاوت خواهد بود و بر همین اساس، هنرهای تجسمی و آثار هنری هم که قرار است در آینده خلق شوند تحت تأثیر این موضوع قرار میگیرند.
این هنرمند درباره سرنوشت عرصه هنرهای تجسمی بعد از دوران کرونا نیز اظهار میکند: هیچکس نمیداند دوران کرونا چقدر طول میکشد و آیا قرار است یک ماه، یک سال یا ۱۰ سال دیگر به طول بیانجامد؟ در هر صورت دیگر آدمها، آدمهای قبل از کرونا نیستند. امروز یک اتفاق تاریخی بیسابقه افتاده است و همه جهان درگیر آن شدهاند؛ بنابراین مسلماً دیگر آدمها آرامش قبلی را نخواهند داشت، چراکه دنیای مالیخولیایی را تجربه کردهاند که پیشتر فقط در فیلمها دیده بودند.
عربانی یادآور میشود: اما الآن همه این شرایط عجیب را لمس کردهاند. درنتیجه قطعاً جلساتی که در حوزه تجسمی گذاشته میشود با سالهای گذشته متفاوت است و نمایشگاههایی که قرار است در آینده برگزار شوند نیز حتماً تحت تأثیر کرونا خواهند بود و آثاری خلق میشوند که سوژههای جدیدی دارند، سوژههایی که پیشتر تکرار نشده بودند.»
طبق گفتههای این هنرمند و البته نظر اغلب هنرمندان، دورانی که مردم دنیا با بیماری کرونا مواجه هستند، آدم را به یاد دوران انقلابها و جنگها میاندازد. در تمام شاخههای هنری، توجه هنرمندها به این موضوع جلب شده است. هر هنرمندی در سبک و گرایش خود، از یک دیدگاه متفاوت، به تأثیرهای این بیماری در جامعه نگاه میکند؛ از کوچکترین اجتماع یعنی خانواده تا جامعههای جهانی.
تنهاییها و خلوت کردنهای فردی هر انسانی با خودش، مسئلۀ دیگر در رابطه با قرنطینههای مربوط به این بیماری هست.
گفتوگو در مورد تأثیرات مثبت و منفی کرونا بر جنبههای مختلف زندگی انسان امروز، خارج از حوصلۀ این بحث هست؛ و اما نکتۀ مهم در مورد تأثیر این اتفاقها، بر انتخاب موضوع در هنرهای مختلف، بهخصوص هنرهای تجسمی است.
طبق آنچه گفته شد، این روزها حال و هوای یک جنگ نرم را دارد. یک مبارزۀ جهانی انسانی برای جان سالم به در بردن از یک ویروس که حتی با چشم قابل دیدن نیست تا هر هنرمندی بتواند از زاویۀ دید خودش، از آن عکس گرفته یا طراحیاش کند.
همۀ هنرمندان و البته همۀ مردم دنیا، به عکس موجودی توپی شکل با زائدههای شیپور مانند، اعتماد کردهاند؛ پس در واقع اولین تأثیر این بیماری، در جنبههای مختلف، مبارزه و درگیری با چیزی هست که هنرمند نمیتواند آن را با چشم خود ببیند. نمیتواند آن را در دستانش بچرخاند، لمسش کند، جنسش را، بافتش را، نرم هست یا سخت؟ گرم هست یا سرد؟ تلخ هست یا شور یا ترش، شاید هم شیرین باشد؛ نمیتواند آن را در نورپردازیها یا چیدمانهای مختلف، امتحان کند؛ ولی میخواهد از طریق هنرش در مورد آن یا با آن، حرف بزند.
پس مسئلۀ تمرکز و توجه هنرمندان هنرهای تجسمی، این بار یک برخورد متفاوت هست. روبهرو شدن با موضوعی که در دنیای واقعی است ولی بیشتر در خیال باید با آن دست و پنجه نرم کرد تا شاید درک شود؛ همان درکی که یک هنرمند از خودش انتظار دارد که از یک موضوع تازه داشته باشد: نشان دادن یک دیدگاه تازه، ایجاد یک چالش، واداشتن مخاطب به فکر در مورد جنبهای از موضوع که فقط او دیده و از طریق هنرش با مخاطب به اشتراک گذاشته است.
چالش بزرگ هنرمند هنرهای تجسمی، حذف شدن یکی از قواعد، یعنی تحقیق و تسلط شخص هنرمند بر موضوع هست؛ اما در مورد ویروس کووید ۱۹ و بیماری حاصل از آن، اتفاق جدیدی میافتد. هنرمند در این شرایط به کارشناسان مربوطه باید اعتماد کند و هنرش را بر پایۀ این اعتماد، طراحی کند؛ اعتماد در مورد شکل و فرم، خواص و ویژگیها و …..
در بهترین حالت ممکن، یک هنرمند هنرهای تجسمی با تمام جسارت و شجاعت خود، این واقعیت را در خیال خود ساخت و پرداخته کرده و اثر خود را ارائه میدهد.
در اینجا ما به فعل سادۀ ارائه کردن و به نمایش گذاشتن یک اثر هنری برمیخوریم؛ فعلی که در دوران قرنطینه های طولانی، دیگر ساده نیست.
چالش بعدی، به سرانجام رساندن کار، یعنی رساندن اثر به دید مخاطب هست؛ اما در کدام گالری یا نمایشگاه؟
شاید یکی از قابلیتهای مثبت فضاهای مجازی که هیچوقت به این اندازه خود را نشان نداده بود، ارائۀ آثار هنرهای تجسمی بهصورت آنلاین بود.
احتمالا هیچوقت، هیچ هنرمندی به این فکر نکرده بود که یک روز میتواند، آثار خود را در یک گالری بدون مراجعه کننده به نمایش بگذارد؛ در حالی که حتی مراسم افتتاحیه و اختتامیۀ شلوغی هم داشته باشد.
هنرمند فکرش را نمیکرد که در یک گالری بدون بازدید، حتی بیشتر از نمایشگاههای قبلیاش، با مخاطبهایش بحث و گفتوگو داشته باشد.
محدودیت ارائۀ آثار در این دوره، به هنرمندان و مخاطبهای شاخههای تجسمی ثابت کرد که بدون رفت و آمد فیزیکی هم میشود این ارتباط برقرار باشد؛ حتی بیشتر. شاید بپرسید چطور؟! بارها برای خود ما اتفاق افتاده که به علت نداشتن زمان کافی برای رفت و آمد به یک گالری، دیدن از آن را از دست دادهایم. زمانهایی پیش آمده که در یک گالری یا نمایشگاه در شهر دیگر یا حتی کشور دیگری، آثاری ارائه شده و ما به خاطر نداشتن پول کافی برای هزینۀ سفر، دیدن آثار و صحبت با هنرمند خالق آثار را باز هم از دست داده و تأسف خوردهایم.
دوران قرنطینۀ کرونا، به ما نشان داد که از طریق فضای مجازی، گالریها و نمایشگاهها را میتوان دید. هر هنرمندی میتواند آثار خود را در آنها ارائه داده و مخاطبهایش هر جای دنیا که باشند، آنها را ببینند و با او در تماس باشند.
نتیجۀ چشمگیر شدن و استفادۀ درست از این قابلیت فضاهای مجازی، این شد که در دورانی که در تمام دنیا، در مبارزهای سخت برای سلامتی و جان، بهاجبار خانهنشین شدهاند، اما ارائۀ اثرهای هنرهای تجسمی و دیدن از آنها، کمتر که نشده حتی بیشتر شده.
در پی استفاده از این فضاها، مسابقههای مختلف در حوزۀ هنرهای تجسمی هم اتفاق افتاد؛ درواقع مسئلۀ ارائه و دیدن آثار که همیشه وابسته به یک مکان و رفتوآمد به آن مکان بود، تعریف تازهای پیدا کرد. کرونا به ما ثابت کرد که امروزه میشود مکان را در زنجیرۀ خلق تا ارائۀ اثر، حذف کرد؛ چالشی که شاید چیزی جز کرونا، آن را به ما نشان نمیداد.
منبع:
۱.خبرگزاری دانشجویان ایران «ایسنا»
https://srmshq.ir/twyzal
به فراخور اتفاقهای این روزها، چه در دنیا و چه در ایران سعی کردم مطلبی متناسب و همراستای این حوادث در دنیای تجسمی تهیه و به بررسی و تطبیق آن بپردازم.
در قرن چهاردهم میلادی بین سالهای ۱۳۵۳-۱۳۴۷ میلادی (به مدت ۶ سال) یک بیماری واگیردار و خطرناک که بعدها به آن مرگ سیاه (طاعون خیارکی) نام نهادند به وجود آمد. بماند که منشأ این بیماری هولناک از شرق و از طریق راه ابریشم بوده و بیشترین تلفات را در اروپا به جای میگذارد (حدود ۷۵ میلیون نفر) و دومین پاندُمی تاریخ بشر لقب میگیرد. عمق فاجعه و بحرانهای اخلاقی و اقتصادی به حدی بوده که حتی بعد از دویست سال هم تقریباً نسلهای باقیمانده از آن فاجعه، یادآور آن بودند.
یکی از هنرمندانی که در قرن شانزدهم در اروپا به این مسئله بهصورت مستقیم اشاره میکند پیتر بروگل بزرگ میباشد. او بزرگترین نقاش عصر خود در کشورهای شمال اروپا در اواسط قرن شانزدهم بوده است. آثار او همواره به انسان و مسائل انسانی و اخلاقی اشاره دارد. در اثری که از او انتخاب کردم بهعنوان پیروزی مرگ، بروگل به طرز اعجابآوری به پدیده مرگ سیاه و پیامدهای اخلاقی-انسانی آن پرداخته است.
در ابتدا توصیفی از جیمز اسنایدر در ارتباط با تابلو بیان میکنم.
در مواجهه با اثر پیش روی ما که در ابعاد ۱۱۷*۱۶۲ سانتیمتر در موزه دل پرادو مادرید قرار دارد میتوان یک نمای کاملاً باز از آنچه به تصویر درآمده مشاهده کرد. ویرانی و خرابی و دود سیاه و غلیظ در افق و زمینی سوخته، بیثمر و عاری از هر زندگی تا آنجا که چشم میتواند ببیند. یک فاجعه و یا شاید انتهای دنیا. لشگری از مرگ و نابودی به سوی زندهها پیشروی میکند و زندهها با ترس در حال فرار و یا ناامیدانه به عقب رانده میشوند. نقاش در ترسیم آن، هر دو سنت تصویری شمال و جنوب اروپا را با هم ترکیب کرده گویی با ترکیب این دو سنت تأکیدی بر فراگیری و عدم گریز انسان از آن داشته است.
بیانی تمثیلوار، گویی مرگ و نیستی برای کسی تبعیضی قائل نیست. حال آنکه انسان در تیرهترین لحظات نیز همانند گذشته خود رفتار میکند، گویا برای خود ریسمان نجاتی میشناسد و به آن چنگ میزند ولی چه بیحاصل. عجز و ناتوانی در مقابل مرگ، مرگی که پیروزمندانه در هر عرصهای میتازد بدون هیچ اغماضی.
بروگل در میانه و جلو تابلو، رفتارهای انسانی در مقابل این بلا را به تصویر درمیآورد و چه جالب متوسل شدن به کارها و اعمالی بیربط و نادرست که حتی امروزه نیز دیده میشود. انسانهایی که با داشتن قدرت و ثروت زیاد و یا شجاعت و پیروان بیشمار باز سرنوشتی مشابه در مقابل آن دارند.
همانگونه که مورخ انگلیسی «جان ویکلیف» در مورد مرگ سیاه اینگونه نوشته است: مردم دستهدسته همچون گلههای چهارپا به کلیساها و دیرها هجوم میآوردند و در کنار هم به نیایش و طلب آمرزش از خداوند میپرداختند ولی چه سود که چند هفته بعد، همانها در حال تسلیم شدن بر مرگ سیاه در جایجای همان کلیساها و دیرها بروی زمین افتادهاند. گزارشاتی از فروش و استفاده ادرار چهارپایان برای درمان بیماری تا سوزاندن دستهجمعی کولیها و یهودیها به این دلیل که عامل این عذاب بودند وجود دارد. این بیماری در کوهستانها نبود و شهرهایی که دروازههای خود را به روی ورود دیگران بستند و مردگان خود را به همراه وسایل و لباسهایشان میسوزاندند و خانههایشان را مسدود میکردند کمتر صدمه دیدند و همه اینها برخلاف اراده و خواست کلیسا بود. بهراستی انسان چگونه است؟ منش و ماهیت اصلی خود را کی نشان میدهد، آیا او همان برگزیده دورانهاست؟
امروزه نیز میتوان مصداقهایی از آن دوران را در جامعه دید. آنان که آن را آزمون الهی میدانند و توکل و نیایش به درگاه خداوند را راهحل نهایی آن و گروهی بیتوجه به آن به روزمرگی خود چسبیدهاند.
«وقتی یک پدیده فراگیر میشود به نسبت گسترش خودش، یکسری چالش و بحران انسانی-اخلاقی به وجود میآورد. حال اگر این پدیده یک بیماری باشد این چالشها و بحرانها بیشتر و عمیقتر احساس میشوند.»
در آخر از نگاه دانته شاعر ایتالیایی میتوان گفت: بیتفاوتی در برابر بحرانهای اخلاقی، پستترین منزلت انسانی است.
عکاس
https://srmshq.ir/tqgjlv
هیچکس فکرش را هم نمیکرد که سال جدید را اینگونه آغاز کند. کمکم داشتیم اتفاقات بدِ سال گذشته را فراموش میکردیم مگر چارۀ دیگری هم داشتیم؟! تلخیها پشت سر هم آمده بودند و امیدمان به سال جدید بود؛ سالی که با نو شدنش ببرد همۀ اندوهمان را؛ اما کرونا آمد و همهمان را غافلگیر کرد. آمد و سایهاش روزبهروز بر زندگیمان سنگینی کرد. انگار نسل ما زادۀ درد است و تمامی هم ندارد، همراهمان است و رهایمان نمیکند؛ تلخ است اما حقیقت دارد. بخواهیم و نخواهیم کرونا مناسباتمان را تغییر داده؛ کار، زندگی، رفتن، آمدن، همه رنگ تازهای گرفته؛ نمیخواهم از آنها بگویم که هزاران گفتنی است و گفتند و شنیدیم و میشنویم؛ میخواهم از خودم و خودمان بگویم؛ ما که زندگیمان از هنر است و هنر را برای آرامش و نیازِ درونی روحمان و لذتهایش انتخاب کردهایم؛ اگر آرامشی بماند؛ به قول دوستی؛ ما جماعتِ اقلیت دلخوش، دلمان به هنرمان و اندک درآمدمان خوش بود هرچند همیشه در حال توجیه هنرمان برای هر کسی بودیم؛ هنری که برایش بها داده بودیم و از خیلی چیزهایمان به خاطرش گذشته بودیم را کسی نمیدید، دادمان به جایی نرسید و نمیرسید، اما باز هم خوش بودیم؛ جماعت کمتوقعی که همان اندکها را هم نداشتیم و کرونا همان اندک دلخوشیمان را هم دزدید و تیر خلاص را زد. سینما، تئاتر، موسیقی، نمایشگاهها و برنامههای فرهنگی تعطیل شد؛ برای ما جماعت کمتوقع دیگر چه ماند؟ به هرحال کرونا آمد و تمام معادلات به ظاهر موزون زندگی ماشینی را به هم زد. همه از هم فاصله گرفتند و مجبور شدند در خانه بمانند و ماندند با این سؤال بزرگ که در خانه چه کنیم؟ همۀ افرادی که همیشه آرزوی تعطیلی و استراحت داشتند از در خانه ماندن و بیکاری کلافه شده بودند؛ اینجا بود که هنر خودنمایی کرد. همانی که سالها محجور مانده بود سوگلی قرنطینه شد. غیر از هنر چه میتوانست انسانِ خسته و نگران را به آرامش برساند. کتاب، فیلم، موسیقی و نقاشی همانهایی که ضروری نبودند و در میان اکثریت سرگرمیای برای مرفهان بیدرد شناخته میشدند به دادِ انسانِ نگرانِ تنها آمدند.
روزهایی که نه دوستی و نه فامیلی کنارمان بود و همه دنبال ارتباط مجازی بودیم، کنسرتهای آنلاین و لایوهای اینستاگرامی راه افتاد و برای من و خیلیهای دیگر نشستن پای صحبت اساتید مطرحِ هنر ایران و خارج از کشور؛ تجربۀ دلنشینی بود که شاید بهراحتی میسر نمیشد؛ «کیهان کلهر» و «همایون شجریان» و «علیرضا قربانی» و ... بهراحتی مهمان خانهها شدند؛ و فضای مجازی آغشته به هنر نشانمان داد که چقدر محتاج باهم بودن و گفتوگوییم. خانهنشینی و کرونا طولانی شد اما برای هنرمندان که در هر جایی و در هر بحرانی میتوانند با هنرشان زندگی کنند فرصتی برای خلق آثار هنری شد و اینکه نشان دهند که هنر محدودیتپذیر نیست؛ در این میان عکاسان خبری و مستند چه برای خلق اثر و چه برای انتشار حقیقت نمیتوانستند در خانه بمانند و همچون کادر درمان در این عرصۀ پرخطر حضور داشتند و با عکسهایشان این روزهای قرنطینه و روزگار کرونا زده را برای همیشه در تاریخ ثبت کردند.
من هم برای عکاسی به خیابان رفتم، اما شهر دیگر مثل گذشته نبود آدمهایش برایم تازگی داشت، آدمهایی که آشناترینشان هم پشت ماسکهای رنگارنگ ناشناس بودند و با چشمانی نگران و مضطرب بهسرعت از کنارم رد میشدند؛ چشمانشان پر از ابهام بود و منِ عکاس باید با عکسهایم داستان کرونا را برای آیندگان میگفتم؛ میتوانستم منفعل باشم اما نیرویی من را به شهر و خیابان کشاند، این است جادوی هنر.
برای ما هنرمندان بدتر از کرونا، مرگِ تدریجی هنر است که در شهر و کشورمان سالهاست رقم خورده و تا بوده همین بوده. هیچوقت نخواستند هنر را ببینند و همۀ حرفها، شعار و وعده بوده؛ حالا هم که هنر کارکردش را نشان داده خیلیها چشمشان را بستهاند، گویی که خوابند. در همۀ ناامیدی این روزها امیدمان به تغییر رویهها و رفتارهای بعد از کرونا بود اما مثل همیشه از هنرمندان و کسب و کارشان حمایتی نکردند و ما همچنان حسرتبهدل جایگاه هنر در دیگر کشورها ماندیم. ما هنر را انتخاب کردیم و پای همه چیزش هم ایستادیم با کرونا یا بدون کرونا، هنر همیشه همراه ما است. دیر یا زود کرونا هم مثل خیلی از ویروسهای دیگر جزئی از زندگی ما میشود و به آن عادت میکنیم، کاش آن روز دیگر مجبور نباشیم باز هم با هنرمان در خانه بمانیم.